پیشگفتار
“ایرانشناسی” در سال ۱۹۸۹به عنوان یک رشته مستقل در دانشگاه هایدلبرگ تأسیس شد. البته پیش از آن نیز، رشتههای “شرقشناسی باستان”، “زبانشناسی تطبیقی” و “مطالعات هند و اروپایی” در این دانشگاه وجود داشت. از جمله کسانی که در این حوزهها فعالیت میکرد، میتوان به پروفسور کریستیان بارتولومه اشاره کرد که در ترم زمستانی ۱۹۱۰-۱۹۱۱ و ترم زمستانی ۱۹۲۰-۱۹۲۱ ریاست دانشکده فلسفه را بر عهده داشت. او همچنین در سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ به عنوان رئیس دانشگاه هایدلبرگ فعالیت میکرد. از پروفسور کریستیان بارتولومه، آثار متعددی در حوزه زبان فارسی باستان، زبانهای ایرانی باستان و زبان اوستایی منتشر شده است. فرهنگ لغات ایرانی باستان که از آثار او است و در سال ۱۹۰۴ منتشر شده، هنوز یکی از آثار کلاسیک این حوزه به شمار میرود. او همچنین باید به خاطر مشارکت در ایجاد “کار دانشجویی” در دانشگاه هایدلبرگ ستایش شود. جالب است بدانید که رشته مطالعات هند و اروپایی، بعدها جای خود را به رشتههایی مانند هندولوژی، آشورشناسی، سامیشناسی و تا حدی مطالعات اسلامی و ایرانشناسی داد.
اشاره به پیشینه تاریخی
قبل از سال ۱۹۷۰ و بعد از سال ۲۰۰۲، رشتههای علوم انسانی، زیرمجموعه دانشکده فلسفه بود. البته سیستم دانشگاه در سال ۱۹۷۰ تغییر کرد و دانشکده فلسفه به پنج دانشکده کوچکتر تقسیم شد:
۱-دانشکده فلسفه و تاریخ (تا سپتامبر ۲۰۰۲)
۲- دانشکده مطالعاتشرقی و باستانشناسی (تا سپتامبر۲۰۰۲)
۳- دانشکده نئوفیلولوژی (تا به امروز)
۴-دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی (تا اکتبر ۱۹۷۹) یا دانشکده اقتصاد (اکتبر ۱۹۷۹-سپتامبر ۲۰۰۲)
۵- دانشکده علوم اجتماعی و رفتاری (اکتبر ۱۹۷۹-سپتامبر ۲۰۰۲) ( هرمان وایزرت، داگمار درول، او کریتسر، ۲۰۰۷)
بعدها مشخص شد که این ساختار جدید دانشکده فلسفه، برای راهاندازی رشته ایرانشناسی نامطلوب است. پروفسور دلر موسس رشته ایرانشناسی در هایدلبرگ از منتقدان تمرکززدایی بود: «دست راست نمیداند دست چپ چه میکند.»
در دانشکده مطالعاتشرقی و باستانشناسی، رشتههای مطالعات سامی، مطالعات اسلامی و شرقشناسی باستان (آشورشناسی) ارائه میشد. مؤسسه آسیای جنوبی دارای بدنه سازمانی خاص خود بود، روسای دانشکده مطالعاتشرقی و باستانشناسی در دهه ۷۰ میلادی عبارت بودند از:
-
آنتون شال در ژانویه ۱۹۷۰(پروفسور شال، استاد زبان فارسی مدرن و عضو کمیسیون ایرانشناسی نیز بود)
-
آنتون شال سپتامبر ۱۹۷۲
-
هرویش گورگهمانز سپتامبر ۱۹۷۳
-
آلبرشت دیله اکتبر ۱۹۷۵(پروفسور دیله همچنین عضو کمیسیون ایرانشناسی بود)
-
والدمار گورلر اکتبر ۱۹۷۷
-
هرمان برگر اکتبر ۱۹۷۹
-
گزا آلفولدی ۲۸ اکتبر ۱۹۸۱
درخواست از سفارت ایران
اولین باری که در مکالمات رسمی دانشگاه، عنوان “ایرانشناسی” به میان آمد، زمانی بود که آلبرشت دیله، رئیس دانشکده مطالعاتشرقی و باستانشناسی، به سؤال سرکنسول ایران در آلمان در ارتباط با این رشته پاسخ داد. در واقع در تاریخ ۲۵ فوریه سال ۱۹۷۶، آقای بیات، سرکنسول ایران در آلمان، در نامهای به رئیس دانشکده مطالعاتشرقی و باستانشناسی، از او پرسید که آیا رشتهای با عنوان ایرانشناسی در این دانشگاه وجود دارد یا خیر. رئیس دانشکده نیز در پاسخ به او، این توضیح را ارسال کرد:« رشته مشخصی با عنوان ایرانشناسی در دانشکده ما وجود ندارد. ایرانشناسی باستان در دانشگاه هایدلبرگ به عنوان بخشی از رشته زبانشناسی و همچنین ایرانشناسی مدرن در حوزه مطالعات اسلامی تدریس میشود».
نامه آقای دلر
پس از این نامهنگاریها، انتظار میرفت که کنسولگری ایران در آلمان، به دنبال تأسیس رشته ایرانشناسی به عنوان یک رشته مستقل باشد. اما اینطور نشد. این آرزو توسط پروفسور کارل هاینز دلر، آشورشناس محقق شد. او در نامهای به رئیس دانشکده مطالعات شرقی و باستانشناسی، درخواست کرد که رشته مستقلی با عنوان ایرانشناسی ایجاد شود. او در نامه خود نوشته بود؛ به دانشجوی خود توصیه کرده است تا رشته ایرانشناسی را به عنوان رشته دوم(فرعی) انتخاب کند و از شنیدن اینکه در دانشگاه هایدلبرگ، چنین رشتهای وجود ندارد، تعجب کرده بود:« در حالحاضر، پانزده درس در حوزه ایرانشناسی در یک ترم در گروههای مختلف دانشگاه ارائه میشود. بنابراین انتظار نمیرود که رشته ایرانشناسی در دانشگاه هایدلبرگ وجود نداشته باشد. شاید هنوز بخش آموزش دانشکدههای ما به این فکر میکنند که در آینده نمیخواهند به موضوع ایرانشناسی بپردازند. تنها تعداد کمی از اعضای دانشگاه، درک درستی از این رشته دارند. این در حالی است که دانشگاه هایدلبرگ منابع زیادی در حوزه ایرانشناسی دارد و دانشجویان بسیاری مایل به تحصیل در این رشته هستند. تنها مشکل این است که به اصطلاح، دست راست نمیداند دست چپ چه میکند.»
او در ادامه نامه پیشنهاد برگزاری سمینار درس ایرانشناسی را نیز مطرح کرد و سمینار استاد مدعو آقای نجمآبادی را مثال زد که از تهران به هایدلبرگ سفر کرده بود.
دلر همچنین درباره وضعیت مساعد سیاسی دو کشور نوشته بود:« نخستوزیر از زمان سفر خود به ایران، مشتاق گسترش روابط میان دانشگاههای ایران و بادن-وورتمبرگ است. ما باید از این موج بهره ببریم. همچنین نباید فراموش کرد که ایران در حالحاضر، تنها کشور دارای آثار باستانی در خاور نزدیک است که به محققان خارجی که در این کشور ماموریت دارند، امکان دسترسی بدون مانع به آثار باستانی را میدهد.»
در نهایت، پروفسور دلر، رئیس دانشکده مطالعات شرقی و باستانشناسی را ترغیب کرد تا این موضوع را در جلسه هیئت علمی دانشگاه برای ترم زمستانی سال تحصیلی ۱۹۷۶-۱۹۷۷ مطرح کند.
دانشجویی که در آن زمان به دلر در حوزه ایران شناسی مشاوره میداد، خانم شیرین صنعتی بود که یک سال بعد به عنوان اولین دانشجوی دختر در رشته ایران شناسی پذیرفته شد. خانم صنعتی بعدها مدرک دکترای خود را در رشته ایران شناسی از دانشگاه هایدلبرگ گرفت و در دهه ۹۰ میلادی به عنوان مدرس این رشته در دانشگاه محلی مشغول به کار شد.
پروفسور دلر اقدامات دانشگاه هایدلبرگ در حوزه ایرانشناسی در ترم زمستانی سال تحصیلی ۱۹۷۶-۱۹۷۷ را اینگونه توضیح داده است:
-
در دانشکده نئوفیلولوژی، سمینار زبانشناسی، زبانشناسی هند و اروپایی: پروفسور اشمیت برندت، مقدمهای بر ایران باستان (اوستایی، فارسی باستان)، ۲ ساعت
-
در دانشکده فلسفه و تاریخ، گروه تاریخ ادیان: پروفسور لنسکوسکی، سمینار زرتشت، ۲ ساعت
-
در دانشکده مطالعات شرقی و باستانشناسی؛ سمینار زبانها و فرهنگهای خاورمیانه: پروفسور جی ویلهلم، مقدمهای بر تمدن ایلام، ۲ ساعت/ پروفسور آنتون شال، مطالعه بنیادین فارسی مدرن، ۲ ساعت/ پروفسور آنتون شال، متون تاریخی مدرن فارسی، ۱ ساعت
-
موسسه جنوب آسیا: مقدمهای بر خط و دستور زبان اردو، دکتر مقتهد حسین زیدی، ۲ ساعت/
بررسی رمان مرائو جان آدا اثر میرزا محمد هادی روسوا، دکتر مقتهد حسین زیدی، ۲ ساعت/ مقدمهای بر شعر اردو، دکتر مقتهد حسین زیدی، ۲ ساعت
تقاضا از کاردار
به موازات پیشنهاد آقای دلر، در سال ۱۹۷۷، رئیس دانشکده مطالعات شرقی و باستانشناسی از بخش علمی و آموزشی سفارت ایران، نامهای دریافت کرد که این بار پرسش پیشین در مورد رشته ایرانشناسی را به صورت دقیقتر بیان کرده بود: «اگر به ما اطلاع دهید که آیا رشته زبان، فرهنگ و تاریخ ایرانی در دانشگاه شما تدریس میشود یا خیر، بسیار سپاسگزار خواهیم بود. همچنین ما میخواهیم بدانیم که کدام مدرسین با این حوزه سروکار دارند.»
آقای منوچهر امیرپور، مسئول بخش علمی و آموزشی سفارت، فردی آکادمیک و ترکشناس بود و بعدها در دهه ۹۰ میلادی به عضویت کمیسیون زبان فارسی (شورای زبان فارسی) در آمد که توسط وزارت امور خارجه ایران در آلمان تأسیس شده بود. (اگرچه آقای نجمآبادی و خانم صنعتی نیز هر دو از اعضای این کمیسیون ۵ نفره بودند، اما اقدامات شورای زبان فارسی برای ایجاد رشته ایرانشناسی در هایدلبرگ مثمر ثمر نبود.)
در پاسخ به نامه سفارت، رئیس دانشکده مطالعات شرقی و باستانشناسی، گزارشی از دروس ایرانی ارائه شده در دانشکده فلسفه مدرن و دانشکده فلسفه و تاریخ را ارائه کرد. همچنین، سمینارهای برگزار شده در دانشکده مطالعاتشرقی و باستانشناسی نیز در پاسخ به سفارت قید شد. تاریخ نگارش این نامه ۸ فوریه ۱۹۷۷ ثبت شده است.
انتخاب اعضای کمیسیون ایرانشناسی
در نهم فوریه ۱۹۷۷، نمایندگان دانشکدهها تشکیل جلسه دادند. در بخشی از صورتجلسه این گردهمایی آمده است:
«هنگامی که یکی از اعضای سفارت ایران در مورد تعداد و محدوده دروس ایرانی در دانشگاه هایدلبرگ سؤال کرد، رئیس دانشکده دریافت که علیرغم دورههای منظم و کنترل شده، در دانشگاه هایدلبرگ، رشته ایرانشناسی به عنوان یک رشته مستقل تنظیم نشده است. وی در گفتوگو با پروفسور دلر، امکان راهاندازی این رشته را بررسی کرد و پیشنهاد تشکیل کمیسیونی را برای این منظور داد. هیات علمی دانشگاه ضمن استقبال از این ابتکار، آقایان برگر، دلر، خوری، شال و زیدی را به عنوان اعضای کمیسیون منصوب کردند. همچنین آقایان جتمار و اشمیت براندت با این گروه همکاری خواهند کرد.»
در آن زمان، پروفسور دکتر کارل جتمار، استاد قومشناسی در دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی بود. همچنین پروفسور دکتر رابرت اشمیت براندت نیز محقق هند و اروپایی و زبانشناس در دانشکده زبانشناسی مدرن بود. قرار بود که این آقایان از تصمیمات کمیسیون مطلع شوند و نتیجه مذاکرات گروه به تایید ریاست دانشکده مطالعات شرقی و باستانشناسی نیز برسد.
در سوم ژوئن ۱۹۷۷، آلبرشت دیله، رئیس دانشکده مطالعات شرقی و باستانشناسی دعوتنامهای را برای تشکیل کمیسیون در حوزه ایرانشناسی امضا کرد.
برگزاری اولین جلسه کمیسیون
در ۱۵ ژوئن ۱۹۷۷، اولین جلسه کمیسیون ایرانشناسی در دانشگاه هایدلبرگ تشکیل شد که صورت جلسه آن به شرح زیر نوشته شده است:
حاضران: برگر، دلر، خوری، شال، جتمار، اشمیت براندت و آلبرشت دیله( به عنوان رئیس دانشکده)
در این جلسه، درخواست چندین دانشجو برای انتخاب رشته ایرانشناسی در مقطع دکتری یا کارشناسی ارشد مطرح شد. اعضای جلسه به این نتیجه رسیدند که امکان ثبت رشته ایرانشناسی به صورت یک رشته کامل در دانشگاه هایدلبرگ فعلا محقق نمیشود، زیرا کارشناسان متخصص برای این رشته وجود ندارد. اما پیشنهادات زیر می تواند موثر باشد؛
-
بررسی تاریخی دستور زبانهای ایرانی(سمینار زبانشناسی) ۲ ساعت در هفته
-
زبان و ادبیات مدرن فارسی(مطالعات سامی، خاورمیانه) ۲ ساعت در هفته
-
خواندن متون مدرن فارسی(موسسه آسیای جنوبی) ۲ ساعت در هفته
-
مطالعات تاریخ ایران باستان(مطالعات سامی، خاورمیانه/آشورشناسی) ۱ ساعت در هفته
-
قومنگاری ایران( موسسه آسیای جنوبی) ۴ ساعت در تمام ۴ ترم
-
مقدمهای بر فارسی میانه(مطالعات سامی، خاورمیانه) ۲ ساعت در تمام ۴ ترم
-
ایران. تاریخ ادیان ۲ ساعت در هر ۴ ترم
کمیسیون همچنین از مسئولان دانشگاه درخواست کرد تا توضیح دهندکه آیا به نظر آنها تأسیس رسمی دوره ایرانشناسی در دانشگاه هایلدبرگ امکانپذیر است یا خیر.
علاوه بر این، نامه خانم شیرین صنعتی به ریاست دانشکده فلسفه نیز به شرح زیر است:
آقایان!
بدینوسیله برای پذیرش در رشته ایرانشناسی به صورت رشته فرعی اقدام میکنم، زیرا من با هدف تحصیل در رشته ایرانشناسی به هایدلبرگ آمدهام و قصد دارم تا رشتهام را با این رشته ترکیب کنم.
در این مدت در رشتههای زیر ثبتنام کردهام:
آشورشناسی (رشته اصلی)
سامیشناسی (گرایش ۱ یا رشته فرعی)
مطالعات هند و اروپایی (گرایش ۲ یا رشته فرعی)
از شما خواهش میکنم درخواست من را بپذیرید.
نامهای به مایرهوفر
در این میان، رئیس دانشکده مطالعات شرقی و باستانشناسی، نامهای به پروفسور دکتر مانفرد مایرهوفر، نویسنده کتاب فرهنگ ریشهشناسی هندوآریاییهای باستان و از اعضای مؤسسه زبانشناسی دانشگاه وین ارسال کرد. او در این نامه از دکتر مایرهوفر پرسید که آیا از نظر یک متخصص، تنظیم یک برنامه ایرانشناسی به عنوان رشته فرعی در مقطع دکترا توجیهپذیر است یا خیر.
پاسخ مایرهوفر به این پرسش جالب بود. او گفت:« ابتدا نسبت به برگزاری دورههای ایرانی بسیار بدبین بودم، اما تحت تاثیر فرصتهای موجود در هایدلبرگ قرار گرفتم و توصیه میکنم که این کار را انجام دهید... خیلی خوشحال میشوم، اگر ایران شناسی خانه ای در هایدلبرگ پیدا کند.»
جلسات دوم کمیسیون ایران شناسی
کمیسیون دوباره در ۱۸ ژانویه ۱۹۷۸ در غیاب پروفسور شال و به ریاست پروفسور گشنیتزلر، معاون دانشکده تشکیل جلسه داد. صورت جلسه این گردهمایی به شرح زیر است:
«ایجاد دوره ایرانشناسی به عنوان یک گرایش( رشته فرعی) بسیار مطلوب است. برای این منظور، باید برای ایجاد دوره در سمینار زبانها و فرهنگهای خاور نزدیک درخواست شود.
تا آن زمان، هدف باید راهاندازی دوره ایرانشناسی به عنوان رشته فرعی( گرایش) باشد که کمیسیون بر اساس وضعیت فعلی اطلاعات خود، این امر را امکانپذیر میداند. البته این امر مشروط بر این است که شکاف موجود در دروس ارائه شده در حوزه ایران میانه از بین برود. تا زمانی که کرسی استادی برای این حوزه به وجود نیاید، آزمونها باید توسط کارشناسان خارجی برگزار شوند. به عنوان یک قاعده، ممتحنین باید قبلاً به عنوان سخنران در هایدلبرگ کار کرده باشند تا داوطلبان با ممتحنی که کاملاً با آنها ناآشنا هستند، مواجه نشوند. از اینرو، آقای دلر مسئول پیداکردن متخصصان مناسب در منطقه جغرافیایی نزدیک شد.
براساس نظر کمیسیون، اعضای هیات علمی که دورههای مربوطه را برگزار میکنند، میتوانند در کاتالوگ دروس، به مناسب بودن آنها برای دانشجویان ایران شناسی اشاره کنند. پس از راهاندازی رسمی دوره ایرانشناسی نیز، کلیه رویدادهای مرتبط، میتواند در بخش ویژهای از کاتالوگ دوره به صورت خلاصه آورده شود.
آقای دلر مسئول هماهنگی دورههایی است که برای دانشجویان ایران شناسی ارائه خواهند شد. همچنین خرید آثار ایرانی برای کتابخانه نیز بر عهده او است.
علاوه بر اینها، فهرستبندی رشتههای مرتبط با ایرانشناسی که برخی از آنها پیشتر در دانشگاه هایدلبرگ ارائه میشدند و برخی از آنها پس از ایجاد رشته ایرانشناسی (به عنوان رشته فرعی) ارائه میشوند، در حال بررسی است.»
کمیسیون به تلاش خود برای ایجاد رشته ایرانشناسی در هایدلبرگ ادامه داد. این همان چیزی است که در متن صورت جلسه کنفرانس هیئت علمی در ۱۹ آوریل ۱۹۸۷ آمده است: «پروفسور گشنیتزر درباره کمیسیون تشکیل رشته ایران شناسی گزارش داد. کمیسیون پیشبینی کرده که متقاضیان کرسی استادی H3، برای اطمینان، باید مدرک کامل در رشته ایرانیشناسی داشته باشند. همچنین، قرار است، دوره ایرانشناسی به عنوان رشته فرعی( گرایش) راهاندازی شود که شرکت در آن برای مدرسین خارجی، که باید به عنوان ممتحن نیز عمل کنند، ضروری است. این کمیسیون در اوایل تابستان کار خود را به پایان میرساند و پیشنهادات ارائه میشوند.»
صورت جلسه بعدی کمیسیون در هفدهم ماه مه سال ۱۹۹۷ نشان داد که ایده مربوط به “متقاضیان تدریس” و “رشته اصلی” امکان اجرا ندارد و کمیسیون باید به دستاورد کوچکتری راضی میشد. در این جلسه، تمامی اعضا به جز آقای زیدی حضور داشتند و در صورت جلسه آن، نکات زیر قید شد:
-
اعضای کمیسیون بر این باورند که در حال حاضر، با توجه به احیای بحثهای مرتبط به موضوعات شرقشناسی، درخواست برای ایجاد رشته ایرانشناسی منطقی نیست.
-
آقای دلر درباره مشکلاتی که بر سر راه جذب کارشناسان خارجی به هایدلبرگ وجود داشت، گزارش داد. هر چند کمیسیون دیگر این مسئله را ضروری نمیداند. ... اما، ما باید به این واقعیت پایبند باشیم که دورههای ایرانشناسی ارائه شده باید با مدرسان خارجی و اساتید مدعو تا حد امکان تکمیل شود.
تشکیل رشته؛ ارائه درخواست کمیسیون به هیئت علمی
پس از این جلسات، قرار شد زمانی که کمیسیون به نتیجه رسید، این مطلب توسط گشنیتزر، معاون آموزشی به کنفرانس هیات علمی اطلاع داده شود. در صورتجلسه کنفرانس هیئت علمی در ۲۱ ژوئن با عنوان " تأسیس دوره ایرانشناسی - کارشناسی ارشد/دکترا» آمده است:
رئیس توضیح داد که تأییدیه مجلس سنا و وزارت علوم برای راهاندازی دوره جدید ضروری است. گشنیتزر، معاون دانشکده نیز درباره کار کمیسیون تأسیس دوره ایرانشناسی، گزارشی ارائه کرد و سپس درخواست کمیسیون را همراه با طرح مطالعاتی برای حاضران خواند. بنابراین هیئت علمی به اتفاق آرا تصمیم گرفت تا بر اساس درخواست خوانده شده، پیشنهاد تأسیس رشته ایران شناسی( به عنوان رشته فرعی) را به مجلس سنا ارائه دهد. در عین حال، این گروه به رئیس جلسه اجازه دادند که اطلاعات بیشتری در مورد مؤسسههای درگیر با این رشته ارائه دهد و در صورت لزوم، نامه پوششی را نیز به سنا بنویسد.
درخواست رئیس از سنا
در یازدهم آگوست ۱۹۷۸، پروفسور گورلر، رئیس دانشکده مطالعاتشرقی و باستانشناسی درخواستی را برای ایجاد برنامه تحصیلی ایرانشناسی به سنای دانشگاه ارائه کرد. این درخواست به شرح زیر است:
دانشکده مطالعاتشرقی و باستانشناسی از مجلس سنا میخواهد که رشته ایرانشناسی (به عنوان رشته فرعی) را در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری در این دانشکده راه اندازی کند. دانشکده در جلسه نهم فوریه ۱۹۷۷، کمیسیونی را تشکیل داد که وظیفه بررسی رشته فوق را برعهده داشت. در این کمیته، آقایان برگر، دلر، خوری، شال و زیدی به عنوان اعضای کمیته حضور داشتند. همچنین آقایان جتمار(دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی) و اشمیت براندت(دانشکده زبان های مدرن) به عنوان همکار در کنار گروه بودند. این کمیسیون، بارها و بارها، به ریاست دیله، رئیس دانشکده و همچنین گیشنیتزلر، معاون او تشکیل جلسه داد و به هیئت علمی توصیه کرد که درخواست حاضر را به مجلس سنا ارائه کند.
سنا سرانجام در جلسه ۲۴ اکتبر ۱۹۷۸ این درخواست را تایید کرد.
درخواست از وزارت علوم
پس از تایید سنا، وزارت علوم و هنر به عنوان آخرین گام باید درخواست مجلس سنا را تایید میکرد. این درخواست توسط پروفسور هوبرت نیدرلاندر، رئیس دانشگاه هایدلبرگ به وزارت علوم و فرهنگ ارائه شد.
وزارتخانه فوراً این درخواست را نپذیرفت. در اطلاعیه کنفرانس بزرگ هیئت علمی در هفدهم ژانویه ۱۹۷۹ آمده است: « ایجاد رشته ایرانشناسی، هنوز به تایید وزارتخانه نرسیده است. اعضای کمیسیون تشکیل رشته ایرانشناسی در ماه فوریه با یکی از مقامات وزارتخانه ملاقات خواهند کرد تا اطلاعات بیشتری به او ارائه دهند.»
نشست مذکور در هفدهم ماه فوریه سال ۱۹۷۹ در دانشکده مطالعات شرقی و باستانشناسی برگزار شد. آقای بوپ اشنارنبرگر از طرف وزارت علوم و هنر در این جلسه شرکت داشت. نمایندگان دانشگاه نیز، آقایان گورلر (رئیس دانشکده مطالعات شرقی و باستانشناسی)، جتمار، شال، گشنیتزر، خوری، دلر، اشمیت ، پانتسر (رییس دانشکده نئوفیلولوژی) و خانم زیدلمان از مدیریت دانشگاه بودند.
خانم زیدلمان در جلسه توضیح داد که نمایندگان وزارت علوم و هنر در ابتدای ترم زمستان ۷۸-۷۹ چشمانداز تشکیل این رشته را ارائه کردند و براساس چشمانداز این گروه، تصویب رشته ایرانشناسی به شرطی امکانپذیر است که بخش مهمی از آییننامه کارشناسی ارشد رشته ایرانشناسی نیز تا آن زمان تصویب شود.
سرانجام، ایرانشناسی به عنوان رشته فرعی( گرایش) در مقطع کارشناسی ارشد تأسیس شد و دانشجویان در ترم زمستان سال تحصیلی ۷۸-۷۹ در این رشته ثبتنام کردند. پس از آن، کمیسیون ایرانشناسی نیز دو بار( تاریخ ۲۴ اکتبر ۱۹۷۹ و ۲۳ اکتبر ۱۹۸۰) برای بازنگری در بخشهای ویژه آییننامه آن تشکیل جلسه داد. در آخرین جلسه آقایان هگر و نجم آبادی نیز حضور داشتند. در صورت جلسه آمده است: « کار کمیسیون تشکیل رشته ایرانشناسی را میتوان تمام شده تلقی کرد. اگرچه این موضوع در پایان جلسه به صراحت بیان نشد.»
جمعبندی
تحقیقات تاریخی در مورد تشکیل رشته ایرانشناسی در دانشگاه هایدلبرگ انجام شده است. نمیخواهم درباره دلیل انحلال مجدد رشته ایرانشناسی در اواخر قرن حاضر قضاوت کنم. شاید دلیل آن، پیچیدگیهای روابط جمهوری اسلامی و غرب پس از انقلاب ۵۷ باشد. الیته مدیریت دانشگاه نیز تا پایان سال ۸۵ از مشکلات ساختاری آگاه بود. پروفسور یان آزمان، رئیس هیئت علمی در پانزدهم ژانویه ۱۹۸۶ به رئیس مجلس سنا، نامه نوشت و درخواست کرد که مقام استادی مهمان به پروفسور دکتر. سیف الدین نجم آبادی در حوزه ایرانشناسی اعطا شود. آقای نجمآبادی از همان زمان به مدت دو سال به عنوان استاد مدعو در رشته ایرانشناسی منصوب شد. در درخواستی که توسط رئیس دانشگاه ارائه شد، آمده است: «پیشنهاد ارائه شده یک راهحل دائمی نیست، بلکه براساس نیاز فعلی به دانشگاه ارائه شده است. این امر دو دلیل دارد: اول اینکه، امکان ارائه رشته مهمی مانند ایرانشناسی در هایلدبرگ نباید براساس اتفاق صورت گیرد. دلیل دوم نیز این است که استفاده عمدتاً بدون دستمزد از فعالیتهای آموزشی محققان مشهور بین المللی مانند پروفسور نجم آبادی نباید به عنوان بهره برداری از شرایط اضطراری جلوه کند.»
با این وجود، این "راه حل موقت" به یک وضعیت دائمی تبدیل شد. بعدها، هیئت مدیره بارها ضرب الاجلهایی را برای معاونت زبان و فرهنگ خاور نزدیک تعیین کرد تا جانشینی را برای پروفسور نجم آبادی که به دلیل کهولت سن دیگر اجازه دریافت پستهای تدریس را نداشت، جذب کند.
در ۲۱ ژوئن ۱۹۹۳ پروفسور اولمر (رئیس دانشگاه هایدلبرگ از اول اکتبر ۹۱ تا اول اکتبر ۹۷) در نامهای به پروفسور واگنر، رئیس دانشکده مطالعات شرقی و باستانشناسی به مشکلات تخصیص بودجه اشاره کرد. او در ترم زمستانی ۹۳-۹۴ از رئیس دانشکده مطالعات شرقی و باستانشناسی پرسید که با توجه به مشکلاتی که در ارائه دروس مورد نیاز برای درس ایران شناسی وجود دارد، آیا توصیه به لغو این دوره میکند یا خیر؟
امید صادقی سراجی
نظر شما